انتخاب رشته و شغل براساس علاقه و استعداد

 انتخاب رشته و شغل براساس علاقه و استعداد

یکی از عوامل موفقیت و پیشرفت جوانان این است که  آنها مطابق علاقه و ذوق  ،  استعداد و توانایی روحی و فکری خویش وارد یک رشته تحصیلی و شغلی شوند .دستگاه آفرینش همه انسانها را یکنواخت نیافریده است ، بلکه انسانها با توانایی ها و استعدادهای متفاوت آفریده شده اند و هر فردی از افراد بشر باید مطابق علاقه و استعداد خویش وارد رشته تحصیلی و شغلی شود . چه بسا افرادی که برخلاف استعداد و علاقه و صرفا بر اساس فشار خانواده ، اجبارهای اجتماعی ، منزلت و مزایای اجتماعی شغل مورد نظر ،  وارد رشته تحصیلی یا شغلی خاص شده اند که به هیچ وجه به پیشرفت و موفقیتی دست نیافته و در میانه راه با چشیدن طعم تلخ ناکامی و شکست ، مجبور به تغییر رشته تحصیلی یا شغل خود گردیده اند . اینان همانند کسانی هستند که بر خلاف جهت و جریان آب شنا می کنند ، یا دستخوش امواج کوه پیکر آب می شوند و یا با موفقیت ناچیزی روبرو می گردند .  پس لازم است که نوجوان و جوان با شناخت استعداد و توانایی خویش و براساس انگیزه و علاقه رشته تحصیلی خود را انتخاب کند . مطالب فوق وظیفه مهم و خطیر معلمان ،مشاوران ، مدیران و مربیان مدارس را به وضوح مشخص میسازد ، چراکه آنان باید با شناخت استعدادها و توانایی های دانش آموز ( براساس آزمون ها ی استاندارد و....، نمرات درسی) و با اطلاع کامل از جزئیات رشته های تحصیلی و رشته های شغلی  ، همچون چراغی فروزان مسیرهای موفقیت دانش آموز را برای وی مشخص و روشن سازند .

البته خود فرد هم بایستی به شناسایی علایق و استعدادهای خود بپردازد ، همان چیزی که در تعالیم دینی ما نیز به عنوان خودشناسی مطرح است . اگر بخواهیم مسیر رشد و ترقی و پیشرفت را بپیماییم باید از شناخت خودمان شروع کنیم . باید بسان غواصان در دریای وجود خود فرو رویم و به شناسایی درون خود بپردازیم .

    در ادامه داستانی را خدمتتان نقل می کنم که آن را در یک کتاب نسبتا قدیمی  خواندم : تیتر مطلب این بود : از دفتر خاطرات یک نقاش هنرمند :

وی در محیط دبیرستان یک دانش آموز تنبل بود ، نه درس می خواند و نه می گذاشت همکلاسانش درس بخوانند ، خار راهی برای خود و دیگران بود ولی – مع الوصف – چشم و ابرو و پیشانی او از یک استعداد مخصوصی حکایت می کرد ، یک دبیر روانشناس او را به حضور طلبید ، مقداری او را پند داد ، و از عواقب این طرز زندگی ترسانید و گفت همواره سایه پدر بالای سر انسان نیست ، مشکلات زندگی فراوان است ، این وضع باعث عقب افتادگی تو است . در این لحظه که او سخن می گفت ، ناگهان متوجه شد که دانش آموز مزبور در حالیکه سخنان او را گوش می دهد ، با قطعه ذغالی که از روی زمین برداشته است ، عکس مرغی را که روی شاخه های پربرگ نشسته است ، بر روی زمین می کشد .

دبیر هوشمند دریافت که این عنصر برای نقاشی آفریده شده است ، نه برای حل معادلات جبری ، او هرچه در این راه رنج ببرد ، کمتر سودی خواهد برد . وظیفه وجدانی خود دانست که به ولی او جریان و تشخیص خود را گزارش دهد .

او هنگامیکه با پدر وی روبرو گردید چنین گفت : فرزند شما ذوق سرشاری در نقاشی دارد ، اگر او را وادار کنید که تغییر رشته دهد شاید در این رشته سرآمد روزگار شود . گذشت زمان صحت گفتار دبیر آزموده را اثبات کرد ، و چیزی نگذشت که وی نقاش چیره دست و هنرمندی گردید .

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد